الا من مبلغ سلمی سلامی


که در راهش دهم جان گرامی

نسیم صبح و بانگ مرغ برخاست


نسیمی هات لی کأس المدامی

مکن ناصح مرا دیگر ملامت


فانی لا ابالی بالملامی

مغنی ساز کن صوت و صدائی


لیجلوا من صد اقلبی الظلامی

مرا با درد خود بگذار همدم


لقد اعیی اطبائی سقامی

ز بس تیر آمده بر دل ز جورت


سهام قد علت فوق السهامی

بکش اسرار را وز حشر مندیش


فما قتلی علیکم بالحرامی